صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو ، یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو ،
خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد ، تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو ،
لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی ، تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو ،
صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو ، یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو ،
تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند ، تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو .
اگر کسی را نداشتی که به او بیندیشی به آسمان بیندیش ،
چون در آسمان کسی هست که به تو می اندیشد .
یکی می پرسد اندوه تو از چیست ؟
سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟
می نویستم برای آنکه باید باشد و نیست .
خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند ،
ولی حیف که من زاده ی امروزم ،
خدایا جهنمت فرداست ، پس چرا امروز می سوزم ؟
همیشه برای گلی گلدون باش که اگه به آسمونم رسید یادش نره ریشه اش کجاست .
من اینجا بس دلم تنگ است ،
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است ،
بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم ،
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است .
نجوایی از سوی تو ، نگاهی کوتاه از تو ،
لبخندی بر لبان زیبایت ، و من خود را غرق در عشق دیدم .
من بهار را بی تو دوست ندارم ،
من عشق را بی تو دوست ندارم ،
من نفس کشیدن را بی تو دوست ندارم ،
من زندگی را بی تو دوست ندارم .
بذار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی ، ر
وزها به فکر دیدنم شبها پر از خواب منی .
ز چشمانم هرچه دور افتی به دل نزدیکتر باشی ،
تو را کی می تواند روزگار از یاد من گیرد .
آهسته گام بر می دارم و می روم از این شهر خیالی و تو در سطر سطر این کاغذها تا همیشه می مانی .
عاشق که شد به حالش نظر نکرد ،
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست . (حافظ)
:: بازدید از این مطلب : 509
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5